روز پدر
به مناسبت روز پدر و به یاد همه پدرانی که سال گذشته و سال های گذشته آسمانی شدند ... از مرسل غلامی عزیز گرفته تا سید حسن آقا طباطبایی
روز پدر که می شود پنجاه ساله هم که باشی دلت هوای پدر را می کند ، روز پدر که می شود پدر بزرگ هم که باشی دلت هوای روزهایی را می کند که دستهای کوچکت در دستان تنومندش بود و تمام قوت قلبت در همان گرمی دستهایی بود که دستت را می گرفت و می فشرد .
دلت هوای روزهایی را می کند که کنارش باشی و از نزدیک چشم به صورت تکیده و موهای سفیدش بدوزی و ساعت ها زل بزنی بدون اینکه او حتی حواسش به این نگاهها باشد . گرچند سنگینی نگاه تو او را سخت به خود مشغول می کند .
روز پدر که می شود دلت بی هوا می رود که صورتش را ببوسی و ریش های تیغ تیغی اش برود توی لبهایت ، آنوقت طوری فشارت بدهد که نفست تنگ شود .
دست های خشن و زبر و ابروهای در هم کشیده ، صورت پر خط و چین و کمر خمیده ای که بار تحمل چندین و چند ساله یک خانواده چندین نفره را بر دوش کشیده لایق و شایسته این تکریم است .
حتی اگر حوصله نداشته باشد و حتی اگر دیگر ناز نکشد و شاید حتی دیگر حوصله حتی تظاهر به شاد بودن را نداشته باشد باز ته دلت هوس می کنی که کنارش بنشینی و سیر نگاهش کنی .
امسال هم که روز پدر می شود خیلی چیزها یادمان باشد . یادمان باشد که بعضی ها بابا ندارند . نه اینکه بابا ندارند ، راستش بابا دارند اما بابایشان یک سنگ مستطیلی سیاه است وسط یک آرامستان که رویش نوشته شده " شادروان " و پایین ترش نوشته شده " پدری مهربان و همسری فداکار"
از مدتی پیش خدا خواست امتحانشان کند . خواست اشکشان را ببیند وبی پناهی در زمستان دنیا را برایشان قرارداد تا ببیند چه می کنند .
حالا آنها یک چشمشان به عکس باباست و یواشکی به باباهایی نگاه می کنند که در روز پدر تبریک می گیرند . آرامش دهنده تمام وجودشان یک تکه سنگ است و هق هق گریه هایی که تا عمق وجودشان را می سوزاند .
آنها امسال بابا ندارند،نمی دانند به کجا پناه ببرند و غصه دلشان را کجا بریزند ، یواشکی غصه می خورند و یواشکی اشک می ریزند ؛ دلشان سخت برای پدرشان تنگ شده و برای او بی تابی می کنند .
روز پدر که می شود تبریک ها گر می گیرد و شعله ور می شود و یک جورایی سینه ها را می سوزاند و مخصوصاً اینکه تاهمین چند وقت پیش جمعشان جمع بود و سایه پدر بر سر .
روز پدر که می شود دل آدم می خواهد بی هوا و یهویی خودش را لوس کند و بپرد بغل بابا و تا جایی که جا دارد از او بوسه بگیرد و ببوسدش ... اما آغوش پدر تا بخواهی گرم است و آغوش باز شده سنگی برای آنها تا بخواهی سرد و بی روح .
سلام خدا به همه پدرانی که با تمام وجود برای رشد و تعالی ما زحمت و مرارت کشیده و می کشند . سلام خدا به همه پدارانی که سر در آسمان دارند و سلام خدا به همه پدرانی که آرامش مان را مدیون تلاش آنهاییم...