معلم ورزش
از قديم تصورما از معلم ورزش يه سوت بود و يه توپ و يه عده نوجوون كه مي دويدند دنبال توپ. هميشه از اينكه زنگ ورزش داشته باشيم خوشحال بوديم و براي اين زنگ دلتنگي مي كرديم . حداقلش اين بود كه دنبال توپ مي دويديم و كمي عرق مي ريختيم و دست آخر بهانه اي براي شلوار پاره و كفش زهوار دررفته پيدا مي شد . زمستان هم زنگ ورزش خوبي هاي خودش را داشت . اغلب بازي حسن و حسين بود . يك طرف مبصرقد بلند و سترگ كلاس بود و طرف ديگر يكي كه هميشه با او كل كل داشت كه جانشينش شود . مدل پوتين و مدودوف بود .حسن ميگه حسين ... حسين ميگه 24 ... 24 بايد هوشيار بود و بموقع ميگفت 9.. وگرنه هم 24 مي سوخت و هم 9(اشاره به شماره پيرآهن هاي هادي نوروزي و سيروس قايقران).
واي اگر زنگ ورزش مي افتاد به ساعت آخر روز.. نور علي نور مي شد . بهترين زمان براي اينكه آقاي معلم تبديل به زيباترين موجود جهان هستي تبديل شود .كش كتابها را كه محكم مي بستيم و مترصد اين بوديم كه آقا معلم دستور آزاد باش را صادر مي كرد .
تازه از زمان دوم، سوم راهنمايي براي خودمان آقايي شديم و معلم ورزش دار شديم . ديگر از آن شل گرفتن هاي دوران ابتدايي خبري نبود و اينكه معلم هنر و و ورزشمان زمانش را به رياضي و املاء بگذراند رها شده بوديم . ولي حالا سختي هاي ديگري در راه بود . بايد از بين فوتبال و واليبال و تنيس روي ميز يكي را انتخاب مي كردي و معلم از تو ميخواست كه باصطلاح كار كني .
يادم مي آيد اولين معلم ورزش تخصصي ما آقاي كنعاني بود . واي خدا اولين بار بود كه معلم ورزش ما با ما ورزش مي كرد . ورزشي كه از قبل به نرمش صبحگاهي برايمان معنا مي شد حالا با تصور اينكه يك گرمكن ورزشي پوش با يك سوت در دهان آن را از يك فان و سرگرمي به يك رشته علمي سوق مي داد هم جذاب بود وهم سخت .
كار معلم ورزش سخت بود و طاقت فرسا. آنموقع آقا معلم تقريبا تازه كار بايد دانش آموز منجمد دبستاني را تحويل مي گرفت و سعي مي كرد كه انواع فورهند و بك هند و اصطلاحات واليبال و فوتبال را به خورد مغزش بدهد خودش براي خودش كاري بود كارستان .
حالا كه پشت لبمان سبز شده و از دبستان و مدرسه ها سراغ داريم مي بينيم كه كارشان چقدر سخت بوده .
همانقدر كه معلم اول ابتدايي در ساختن و شكل گرفتن شخصيت كودك موثر و مفيد است قطعا معلم ورزش در گرايشات ورزشي وحتي غير ورزشي دانش آموز موثراست .
معلم ورزش ما برايم ما اسطوره بود . در دوران نوجواني وقتي سعي مي كرديم كه عكس هاي مختلف ورزشكاران را جمع كنيم و بيشتر خودمان را " پله " و " رود گوليت " و ... بناميم بعضي ها هم عشقشان اين بود كه شبيه معلم ورزش شوند . او خودش خبر نداشت اما دنياي نوجواناني بود كه براي خودشان رويا پردازي ها داشتند .
بعد از آن و شايد هم زمان معلمان ديگري هم اين علم را براي تحصيل و تدريس انتخاب كردند . گرچند افتخار شاگردي اساتيدي چون دكتر امير ساسان يا حسن آقاي طباطبايي نصيب نگرديد اما هميشه سعي داشته و داريم كه به پاس همه زحماتي كه اين عزيزان و معلم وارسته آقاي وحيد كنعاني براي ما و هم سن و سالان ما متحمل شدند در حضورشان به ادب رفتار كرده و سر تعظيم بر مقام والاي معلميشان فرو آوريم .براي شادي روح معلم عزيز مرحوم طباطبايي آرزوي آرامش و درجات بالا و براي همه معلمان تربيت بدني علي الخصوص معلم عزيز و دوست داشتني دوره خودمان " حاج وحيد كنعاني " آرزوي سلامتي و توفيق روزافزون داريم .