مقدمه
در زمان هیجان انگیز گذر از نوجوانی به جوانی کتابی به دستم رسید به نام " تاتها و تالش ها "؛عکس پشتش خانمی نشسته با وسایل محلی نخ ریسی و با دستی اشاره به سمت پشت و به بالا.
گویی دنیا را در کف اقبال من گذاشته بودند . بارها و بارها کتاب را ورق زدم و مطالعه کردم . با اینکه شاید برای من سنگین بود ولی به دقت عکس هایش را می دیدم و مادرم با دیدن عکس ها نشانی و نام و عقبه اجدادی هر کدام را مفصل برایم تشریح می کرد .
اعتراف می کنم قسمت تالشی اش را بعد ها یکبار آنهم از روی رفع تکلیف خواندم اما قسمتی که درباره تات ها بود را شاید از بر کرده بودم .
نویسنده چیره دست کتاب شوری در من ایجاد کرده بود که می توان درباره کهن مرز و بوم نوشت و به زبان مادری پرداخت و هراس نداشت .
نمی دانم آن کتاب الهام بخش را چه کسی و چگونه از من به امانت گرفت و بر نگرداند اما نویسنده آن کتاب همواره در یاد و خاطره بوده و هست .
مادرم می گفت منزلشان همین بالای تپه بود و زیر تپه مشرف به ده . شاید همین اشراف به کلور دستمایه ای شد برای طبع لطیف و پرورش قریحه کم نظریش .
امروز بعد از سالها دکتر علی عبدلی فرزند سرزمین شاهرود به برخی سوالات همشهریان در فضای مجازی پاسخ داده است .
سوالات را به اجبار حذف نموده و پاسخ های دکتر را به دیده منت نهاده و به عنوان دیدگاه ایشان درباره آن موضوع باز نشر می کنیم .
تاتها و تالشان و نگاهی عمیق به پیوند این دو
تالشان و تات های استان اردبیل هردو آتروپاتنایی اند و هویت و ریشه تاریخی مشترکی دارند . بخشی از این جامعه در طول تاریخ با انتخاب پیشه دامداری و شیوه زندگی کوچ نشینی از غرب البرز شمالی به ارتفاعات جنگلپوش آن رفته و در آنجا مستقر شدند و با نام تالش شناخته شدند اما ساکنان سرزمین های غربی آن رشته کوه که اسکان یافته و به اصطلاح شهری شده بودند، همچنان به نام آترو پاتنایی یا آذربایجانی باقی ماندند و قبایل ترک وقتی به آذربایجان وارد شدند، آنهارا تات خواندند .
تالشی و تاتی شاهرود و کلا تاتی استان اردبیل ، دو زبان جدا از هم نیستند . بلکه شاخه ای از پهلوی به شمار می ایند که به گویش ها و گونه های مختلف در آتروپاتنا رایج بوده . تالش نیز که گوشه ای از آتروپاتنا بود، بعدا درهمین زمانهای تقریبا نزدیک به گیلان متصل شده است. تالشی با تاتی شاهرود و ارسباران و نمین درداخل شاخه شرقی پهلوی یا زبان پهله قرار می گیرد . گویش هریک از این مناطق با هم تفاوت هایی دارد ولی هیچ یک شان بردیگری برتری ندارد. اما باید گفته آید که تحولات تاریخی و شرایط محیطی بر هردوی این ها تاثیر برابر نداشته است از این رو امروزه همانطور که تالشان ماسال و فومنات، نمی توانند با تالشان شمال، یعنی از چوبر و حویق تا عنبران ( انبران) به آسانی ارتباط برقرار کنند ، تات های کلور وشال هم به اسانی نمی توانند با اهالی لرد ارتباط برقرار کنند.
تاتی قزوین هم که بازبسته به شاخه دیگری از پهلوی ست، با تاتی شاهرود و ارسباران دریک شاخه قرار نمی گیرد.
سرآمدانی گمنام و احساس وظیفه ای سنگین
از اوایل فعالیت ادبی ام فقط همین را متوجه شدم که تات ها و تالشان زبان و فرهنگ ویژه ای دارند و آن زبان و فرهنگ غنی و کلا خود این دوقوم در گمنامی مطلق قرار دارند. این بود که دایم ازخود می پرسیدم چرا روشنفکران و تحصیلکرده های ما تا کنون قدمی برای کاستن این گمنامی برنداشته اند؟ . از این رو با وجود بضاعت کمی که در آن زمان داشتم، به دنبال پاسخگویی به این پرسش راه افتادم و هیچ هم نمی دانستم که در این زمینه موفق می شوم یا نه و کارم را با گردآوری فرهنگ عامه تالش و کلور آغاز کردم و ضمن همکاری با برنامه فرهنگ مردم رادیو ایران و چند دیدار با نویسنده آن برنامه، زنده یاد ابوالقاسم انجوی شیرازی خودم را محک زدم و فهمیدم که اگر عشق و پشتکار باشد، موفقیت در هرکاری امکان پذیر است . تنها چیزی که در آن زمان نیاز داشتم مطالعه و آموختن بود از این رو زندگی بزرگان علم و فرهنگ تاریخ ایران را الگو قرار داده وخانه ام را تبدیل به مدرسه و دانشگاه کردم .
تنها راه موثر حفظ زبان تاتی
تنها راهکار موثر، آموختن این زبان به کودکانمان و سخن گفتن با آنان و دیگر هم ولایتی ها به این زبان است . ادبا و هنرمندان نیز وظیفه دارند بکوشند تا این زبان آسیب نبیند و اصالت خود را از دست ندهد و تحلیل نرود . این منظومه باید مستند بشود تا صفحات پر ارجی از فرهنگ و شیوه معیشت نسل های پیشین ما و سمای دلنواز کلور به تصویر درآید و به جهان عرضه شود
عمری که صرف کنش های فرهنگی و هنری شد
فکر می کنم زندگی شخص من وقتی مهم است که صرف خدمت به زبان، فرهنگ و هویت قوم و مردمم بشود . این یک عشق است . معامله برای رسیدن به پست و مقام نیست . تلاش برای به دست آوردن پول و زنگی مرفع نیست . من تمام عمرم را صرف کنش های فرهنگی و هنری کرده ام و در این راه به افتخارات بین المللی دست یافته ام ولی با این کار سفره معیشتم چرب نشده است. اگرچه خودرا سزاوار حمایت برای کار بیشترو بهتر می دانستم ولی توقعی نداشته ام و از کسی هم طلب ندارم .
گذر زمان به نفع تاتی نیست
شاید تاسف انگیز باشد که بگویم گذر زمان هیچ به نفع تاتی و دیگر زبانها و گویش های مشابه نیست . اما آنچه که امروز ازاین زبان داریم گنجینه گران بهایی ست یادگار نیاکان، که در آن اصالت قومی و ایرانی خود را می بینیم پس باید تا جایی که در توان داریم، دوستش بداریم و از آن پاسداری کنیم و به وسیله آثار هنری به ویژه موسیقی ، آن را بشناسانیم . عبارت کلور شهر پهلوی مفهومی زیبا و هم حقیقی دارد . بکوشیم آن زیبایی و حقیقت را به خوبی بشناسیم و معرفی کنیم .
تاتی؛ زبانی بدون آمارگویشوران
آماری از تات زبان های جهان در دست نیست . همانطور که در کتاب تاتهای ایران و قفقاز شرح داده ام گویش ها و گونه های موسوم به تاتی از خراسان تا استان مرکزی و تا آذربایجان و قفقاز رایج است . در این بین گویشوران تاتی بیشترین تراکم را در استان قزوین دارند و پس از آن در شاهرود خلخال .
کارهایی که شده و کارهایی که باید بشود
کارهای مهمی در این زمینه انجام شده تا جایی که من خبر دارم، فرهنگ تاتی و تالشی با وجود همه کاستی هایش در خارج از ایران نیز معرف تاتی شاهرود خلخال است. اما هنوز حرف های فراوان برای گفتن باقی ست که باید به قلم پژوهشگران جاری شود . تنها تاتی به این سرنوشت دچار نیست . علتش جبر زمان، سیل خروشان جهانی شدن و غفلت خانواده ها و روشنفکران و نبود برنامه حمایتی از سوی دولت است . انسان به چیزی که دارد و اهمیتش را می داند افتخار می کند. بسیاری از نسل های جوان از داشته های خود خبر ندارد یا دارد اما به اهمیت آن آگاه نیست در نتیجه آن را در زندگی خود موثر نمی داند . این وظیفه ما و روشنفکران مااست که نسل های بعد خودرا با داشته های قومی و ملی شان آشنا کنیم .
من از نقطه صفر آغاز کردم
من از هرکتابی که خواندم تاثیر گرفتم اما اگر درخصوص تات و تالش پژوهی باشد، متاسفانه باید بگویم هیچ . چون اصلا کسی کار نکرده بود و متخصصی نمی شناختم تا از محضرشان بهره ببرم. جز نوشته های عبدلعلی کارنگ ویحیی ذکاء و احسان یارشاطر، منبعی مرتبطی وجود نداشت تا به آن مراجعه کنم. در واقع من از نقطه صفر آغاز کردم.
برای نجات گنجینه موسیقیایی تاتی امروز هم دیر است
شکی نیست که اهالی شاهرود خلخال مانند تالشان از گنجینه موسیقیایی بزرگی برخوردار بودند . اما تاتها بی توجهی کردند ولی تالشان آنهم با سعی مقدماتی بنده موسیقی خودرا در آستانه فراموشی نجات دادند . اگرچه خیلی دیر شده ولی هنوز امید هست که تات ها هم بتوانند با یافتن بن مایه های موسیقی خود، این هنر قومی خود را احیا کنند. سینه بانوان تات زبان هنوز اندوخته هایی دارد. ملودی های مربوط به ایمجَ سر ، چکلَ واز، چالنگیله ، لالایی ها، رقص و بازی های خلوت زنانه مانند وای وای اوفینه و غیره ...
از کتاب اول تا آخر چه راهی طی شد؟
راه ناگشوده درازو سختی بود . تلاش و افت و خیزهای من هم آشکار. شرحش برعهده شماهاست .
تات ها قوم اند؟
نه ! تات ها یک قوم نیستند . جماعات ایرانی زبان پراکنده در یک جغرافیای گسترده هستند که ترکان آنهارا تات خوانده اند. در ارمنستان و افقانستان هم جامعه ای به نام تات وجود ندارد.
آهنگ هایی که ماندگار شد
پیش از انقلاب هنگامي که با مرکز موسیقی فرهنگ و هنر و رادیو گیلان همکاری داشتم و آقای حمیدی را به آن مراکز معرفی نمودم آهنگ کیجَلِم را در رادیو و آهنگ ژئنَ خاز را در مرکز موسیقی با ایشان اجرا کردم.شعر چندتا از آهنگ های فولک را هم باز سرایی کرده ام. مانند حنابندون، گسکری بازار، لدو به...
اهل خرد قومی را برتر از قوم دیگر نمی داند
مگر مارسل بازن از فرانسه راه افتاد،آمد و درباره تالش کتاب نوشت، از نظرش تالش برتر از فرانسه بود؟ اگه ساعدی از تبریز رفت مشکین شهر کتاب خیاو را نوشت دلیلش برتری خیاو نسبت به تبریز بود؟ اگه آل احمد از طالقان رفت جنوب ایران و کتاب اهل هوا را نوشت نشان این است که او بندر دیرو خمیر را برتر از قزوین و طالقان می دانست؟
نه چنین نیست. اولاً که یک نفر اهل خرد و دانش قومی را برتر از قوم دیگر نمی داند دوم گاهی شرایط زندگی انسان را به سویی هدایت می کند که هرگز قبلآ به آن فکر نکرده من اگر ساکن بیرجند یا بلوچستان بودم حتما در زمينه تاریخ و فرهنگ آن نواحی از میهنم کتاب می نوشتم.
"بو بشم کلور" شعری از جنس نیما
نباید انتظار داشت که شعر نیمایی بوبشم کلور، قافیه داشته باشد و تساوی افاعیل در مصراع ها. اینکه هرکس می تواند اینجور شعر بگوید. چه بهتراز این! خدارا شکر که می بینم تاتها افرادی مانند من فروان دارند .
و در انتها مروری بر آثار بی بدیل آقای دکتر عبدلی
==کتاب های علی عبدلی
فرهنگ تاتی و تالشی ، کتابفروشی دهخدا ، چاپ۱، ۱۳۶۳ ، بندرانزلی
فرهنگ تطبیقی تالشی- تاتی- آذری ،شرکت سهامی انتشار ، ۱۳۸۰ ، تهران ، چاپ دوم شرکت سهامی انتشار ، ۱۳۹۴٫
تاتهاو تالشان ، ، انتشارات ققنوس، ۱۳۶۹، تهران.
تالشیهاکیستند،ویراست نخست ۱۳۶۳ ،انتشارات دهخدای انزلی ، ویراست دوم انتشاراتققنوس، ۱۳۶۹تهران، ویراست سوم با نام ” تالشان کیستند ” انتشارات جامعه نگر ، ۱۳۹۱ ، تهران.
تاریخ کادوسها، انتشارات فکر روز، ۱۳۷۸، تهران.
ترانههای شمال ، انتشارات ققنوس، ۱۳۶۸، تهران.
نظری به جامعه عشایری تالش ، انتشارات موسسه اطلاعات، تهران،۱۳۷۱٫
تاریخ تالش ، ، انتشارات جامعه نگر ، تهران ، ۱۳۸۵ ، چاپ دوم انتشارات جامعه نگر ، ۱۳۹۳٫
خوراک های تالشی ، ، نشر جامعه نگر با همکاری مؤسسه تالش شناسی ، تهران، ۱۳۸۶٫
مشاهیر تالش ، ، ناشرمؤلف، رضوانشهر، ۱۳۷۸٫
تاریخچه مطبوعات تالش، انتشارات جامعه نگر ، تهران، ۱۳۹۳ .
قصه ها و مثل های تالشی، انتشارات بلور،رشت ، ۱۳۹۳ .
تاتهای ایران و قفقاز ، انتشارات مهدی رضایی ، ۱۳۸۹ ، تهران .
مجموعه مقالات و اشعار کنگره شعرو ادب تالش، جامعه نگر، تهران ، ۱۳۹۴ .
تالش ؛ زادگاه زرتشت ، ( به دو زبان فارسی و انگلیسی، ، انتشارات انجمن تالشان مقیم تهران،۱۳۸۵
ادبیات تات و تالش:ایران وجمهوری آذربایجان، شرکت سهامی نتشار ، چاپ، ،تهران . ۱۳۸۰
ب – تصحیح متون :
اخبارنامه ، لنکرانی میرزا احمد، ، انتشارات وزارت امورخارجه ، ویراست دوم،۱۳۸۷ ، تهران.
فهلویات بابا طاهر همدانی ، انتشارات مهدی رضایی ، تهران ، ۱۳۹۱ .
چهار رساله در زمینه تاریخ وجغرافیای تالش، انتشارات گیلکان، رشت۱۳۷۸ .
شامل :نهضت مشروطیت و اوضاع تالش، علی عبدلی / جواهر نامه لنکران ، سعید علی بورا دیگاهی./ نامه ها و اشعار تاجماه ،تاجماه خانم آفاق الدوله. / سفر نامه توالش ، ابونصر میرزا حسام السلطنه ،
ج – ترجمه ها :
ترانه های مردم و نغمه های شادی ، تالیف عیسی زاده احمد و مامئدوف نریمان ، انتشارات پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی ، تهران ، ۱۳۸۶،
نگاهی به گذشته تالش ، اسداف فریدون ، مرکز اسناد و خدماتپژوهشی، تهران، ۱۳۸۴ .
د : مجموعه شعر :
جنگل و جنازه ، ( مجموعه شعر فارسی ) ، ناشر مولف ، تهران ۱۳۵۸ .
آفتاوَجار، ( مجموعه شعر تاتی و تالشی )، انتشارات آرون، ۱۳۸۰ تهران،
منبع :گفتگوهای انجام شده در گروه "شهر من کلور" در سر رشته ای به نام صندلی داغ